سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا خویشاوندی که از بیگانه دورتر است، و بسا بیگانه ای که از خویشاوند، نزدیک تر است . [امام علی علیه السلام]
ولایت فقیه « سرچشمه تمدن اسلامی»
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» ولایت انتخابی یا انتصابی؛

ولایت انتخابی یا انتصابی؛

ولایت فقیه از دیدگاه اسلام نظریه ولایت مطلق انتصابی بیشتر برای متکلمان و فقیهان شیعه است. از مدافعان جدّی معاصر این نظریه می‏توان امام خمینی رحمه‏الله، آیت‏الله جوادی آملی و استاد مصباح یزدی را نام برد.

به گزارش سرویس دینی جام نیوز؛ ولایت، مهم‏ترین مبدأ کلامی اندیشه سیاسی شیعی است، به گونه‏ای که تمام هویت این اندیشه بر اساس آن تعریف می‏شود و معنا می‏یابد. بنابراین، تبیین این مفهوم و دفاع از جایگاه آن در اندیشه سیاسی شیعه، اهمیت بسیاری دارد.

الف) ولایت، به طور مطلق انتصابی است

این نظریه، نظریه بیشتر متکلمان و فقیهان شیعه است و بر همین اساس، تقریبا در طول تاریخ، شیعیان با حکومت رابطه دوستانه‏ای نداشتند یا اگر رابطه دوستانه‏ای دیده می‏شد، تنها در ظاهر و برای دفع خطری بزرگ‏تر بوده است. از مدافعان جدّی معاصر این نظریه می‏توان امام خمینی رحمه‏الله، آیت‏الله جوادی آملی و استاد مصباح یزدی را نام برد.

ب) ولایت، به طور مطلق انتخابی است

این نظریه، ریشه غربی دارد و بیشتر، لیبرال‏ها، به گونه‏ای افراطی از این نظریه حمایت می‏کنند. هواداران این نظریه در کشورهای اسلامی، روشن‏فکران سکولار و غرب‏زده هستند. از طرف‏داران این نظریه در ایران، می‏توان دکتر مهدی حائری و محمد مجتهد شبستری را نام برد.

ج) ولایت رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله [و ائمه‏اطهار علیهم‏السلام] انتصابی و در غیر آنها انتخابی است

این نظریه، نظریه بیشتر اهل سنت است. آنان جز درباره رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله کسی را به نصب مستقیم، ولیّ نمی‏شناسند و سرچشمه مشروعیت حاکمیت خلفا را بیعت (عمومی یا اهل حل و عقد) می‏دانند.

از روشن‏فکران معاصر، عبدالکریم سروش سخنانی دارد که بیانگر همین نظریه است. حسینعلی منتظری نیز ولایت فقیه را انتخابی می‏داند. البته از برخی سخنان وی چنین برمی‏آید که حتی ولایت ائمه اطهار علیهم‏السلام را نیز انتخابی می‏داند. برخی جناح‏های سیاسی نیز به صراحت از انتخابی بودن ولایت فقیه دفاع می‏کنند.

د) ولایت هم انتصابی و هم انتخابی است

چنین نظریه‏ای بیشتر درباره ولایت فقیه ابراز شده است. البته برخی از اهل سنت نیز سرچشمه مشروعیت خلافت خلفا را با بیانی مشابه تقریر کرده‏اند. از طرف‏داران این نظریه درباره ولایت فقیه می‏توان مصطفی کواکبیان را نام برد.

البته نظریه‏های دیگری نیز وجود دارد، ولی به دلیل اهمیت کمتر، از بیان آنها خودداری می‏شود.

ولایت انتصابی

1اثبات انتصابی بودن ولایت

الف) طرح مسئله

گفتیم که انسان به زندگی اجتماعی نیاز دارد، ولی بر خلاف حیوانات اجتماعی، زندگی اجتماعی او به طور غریزی اداره نمی‏شود؛ زیرا انسان مقهور غرایز خود نیست و می‏تواند از آن تخلف کند. بنابراین، باید با اراده خویش، زندگی اجتماعی خود را سامان دهد و اداره کند. از سوی دیگر، در هر اجتماع، به تعداد افراد آن جامعه، اراده‏ها متکثرند و بیشتر با یکدیگر در تزاحم و تعارض قرار می‏گیرند. تنها راه چاره برای اداره جامعه بشری، تشکیل حکومت است؛ یعنی نظامی برای ترجیح یک اراده بر دیگر اراده‏ها. با این حال، در برابر تشکیل حکومت این مانع اساسی وجود دارد که حکم و اراده یک انسان، به خودی خود، هیچ ترجیحی بر اراده دیگر افراد بشر ندارد و اصل، عدم نفوذ حکم یک نفر بر دیگران است، حتی اگر این شخص، پیامبر الهی باشد. صرف پیامبر بودن، عالم بودن، قوی بودن یا اموری مانند این، نمی‏توانند مبنای مشروعیت ترجیح حکم یک فرد بر دیگران باشد.

نظریه انتصابی بودن ولایت بر آن است که اراده و حکم خداوند برتر از اراده افراد بشر است و خداوند بر بشر ولایت دارد. او می‏تواند اراده هر یک از انسان‏ها را که بخواهد، بر دیگران مرجح کند و بر آنها ولایت دهد و چنین نیز کرده است. اکنون ادله اثبات این نظریه را بیان می‏کنیم.

ب) برهان‏های انتصابی بودن ولایت

یک ـ برهان مالکیت

خداوند، مالک و خالق انسان‏هاست و تصرف در آنها، به هر گونه‏ای که باشد، تصرف در مُلک و حوزه سلطنت اوست. بنابراین، او به استحقاق ذاتی، بر همگان سلطنت و ولایت دارد و به تصرف در همه شئون هستی و زندگی آنها سزاوارست، ولی ولایت دیگران به جعل ولایت از سوی او نیاز دارد؛ زیرا دیگری که می‏خواهد در مُلک خداوند تصرف کند، مشروعیت ندارد، مگر اینکه خداوند به او اذن تصرف دهد و این همان جعل ولایت است.1

دو ـ برهان حقیّت

خداوند، حق است و مبدأ هر حق. ولایت نیز حقی برای ولیّ است؛ زیرا ولایت همان حق حاکمیت است. از آنجا که تنها مبدأ مشروعیت حق، خدای تعالی است، تنها مبدأ مشروعیت ولایت نیز او خواهد بود.

سه ـ برهان عدالت

خداوند، عادل است و هرگز به ستم راضی نمی‏شود. ترجیح حکم و اراده یک فرد بر دیگری و ولایت دادن برای او بر دیگری بدون مرجِّح مشروع، ستم است، حتی اگر با رضایت آن دیگری باشد؛ زیرا همه انسان‏ها از این نظر با هم برابرند و اراده هیچ یک در ابتدا ترجیحی بر دیگر اراده‏ها ندارد. بنابراین، واگذاری آنها به خود در امر حکومت به ستم خواهد انجامید و رضایت داشتن به این ستم، از ساحت ذات اقدس به دور است. عدل الهی مقتضی آن است که خداوند، خود، اراده‏ای را بر دیگر اراده‏ها ترجیح دهد؛ زیرا اراده او ذاتا مقدم و برتر از اراده انسان است و او حق دارد اراده‏ای را بر دیگر اراده‏ها ترجیح دهد و به فردی نسبت به دیگران ولایت دهد.

چهار ـ برهان ربوبیت

هدف از تشکیل حکومت، تکامل نوع انسان از توحش به تمدن است. با توجه به اینکه انسان ذاتا نیاز به رب دارد تا بتواند به کمال برسد و تنها ربّ او خدای متعال است، در تشکیل حکومت و تعیین حاکم و ولیّ به او نیاز دارد تا بتواند به کمال مطلوب از حکومت برسد.

پنج ـ برهان حکمت

خداوند، حکیم است و در فعل او خلل و سستی راه ندارد. او دین را برای هدایت نوع بشر فرستاد و در آن برای همه امور کوچک و بزرگ حکمی نهاد. از ساحت حکمت خداوند به دور است که برای ریزترین جزء زندگی او برنامه‏ای تعیین کند، ولی برای حکومت در جامعه بشری، حکمی ندهد و تعیین حاکم را فرو گذارد.

شش ـ برهان رحمت

مسئله حکومت برای حیات و تمدن بشری بسیار مهم است و در صورت رها ماندن آن، جامعه بشری گرفتار هرج و مرج خواهد شد و حیات بشری به سوی توحش رانده می‏شود و انسان از سیر و سلوک در مسیر کمال باز می‏ماند. خداوند، رحمان و رحیم است و رحمت او بر همه چیز، از جمله انسان گسترده است. از رحمت الهی به دور است که انسان را در ورطه هلاکت رها کند و راه نجات را بر او نگشاید. در حکومت نیز راه نجات، روشن ساختن تکلیف حکومت و تعیین حاکم و ولیّ برای آن است.2

2. ویژگی‏های عمومی ولیّ (حق تعالی به چه کسانی «ولایت» را تفویض می‏کند؟)

الف) اسلام

اولین ویژگی همه منتصبین به ولایت، اسلام است. خدای تعالی، ولایت بر مسلمان را برای کافر جعل نمی‏کند. این نکته از فروع قاعده «نفی سبیل» است3 و ادله متعددی بر آن دلالت می‏کنند. خداوند می‏فرماید: «لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُو?مِنینَ سَبیلاً؛ خداوند برای کافران راهی [برای تسلط] بر مؤمنان قرار نداده است».(نساء: 141)

آشکار است که ولایت، راهی برای تسلط است. دلیل دیگر بر این موضوع، برتری مسلمان بر کافر است که هم در قرآن کریم و هم در روایت به آن تصریح شده است:

«وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ اَنْتُمْ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینْ؛ و سستی نکنید و غمگین نشوید، حال اینکه شما برترید، اگر مؤمن باشید». (آل عمران: 138)

و باز حق تعالی در قرآن کریم می‏فرماید:

وَ لا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إلیَ السَّلْمِ و أَنْتُمْ الأَعَلُوْنَ وَ اللّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أعْمالَکُمْ. (محمد: 35)

و سستی نکنید و آنان را به صلح نخوانید، در حالی که شما برترید و خدا با شماست و کارهایتان را ناقص و تباه نمی‏گرداند.

از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز نقل شده است که فرمود: «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه؛ اسلام، برتر است و چیزی برتر از آن قرار نمی‏گیرد».4

دلیل دیگر بر ولایت نداشتن کافر بر مسلمان این است که تفویض ولایت الهی، عزتی برای ولیّ است و خداوند به کافران عزت نداده است.

وَ لِلّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنافِقینَ لا یَفْقَهُونَ. (منافقون: 8)

و عزت از آن خدا و رسول او و از آن مؤمنان است، ولی منافقان نمی‏دانند.

به جز این دلایل که حرمت ولایت کافر بر مسلمان را به عنوان یکی از فروع قاعده «نفی سبیل» ثابت می‏کند، قرآن کریم، به صراحت، مؤمنان را از پذیرش ولایت کافران باز می‏دارد:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُو?مِنینَ. (نساء: 144)

ای کسانی که ایمان آورده‏اید، کافران را به جای مؤمنان، ولیّ خود نگیرید.

ب) توانایی‏های لازم

ویژگی دوم ولیّ، توانایی بر عهده گرفتن مسئولیت‏های ناشی از ولایت است. جعل ولایت در تمامی حدود و مراحل آن، مسئولیت‏هایی برای ولیّ دارد و تکالیفی را بر عهده او می‏گذارد. جعل ولایت بر کسی که توانایی بر عهده گرفتن مسئولیت‏های آن را ندارد، با حکمت الهی سازگار نیست. از قاعده «ما لا یطاق» نیز می‏توان کشف کرد که ولایت برای چنین کسی جعل نمی‏شود. بنابراین قاعده، حق تعالی، تکلیفی خارج از توان بر عهده کسی نمی‏گذارد و در این مورد نیز تکالیف ناشی از ولایت را به کسی که توان آن را ندارد، نمی‏سپارد. در این صورت، جعل ولایت بر وی لغو خواهد بود و چنین فعلی از خداوند حکیم صادر نمی‏شود. بنابراین، ولیّ بر حسب حدود ولایت خویش، باید از توانایی‏های عقلی، علمی، اخلاقی، روانی و جسمی مناسب برخوردار باشد. در مباحث آینده، در بحث از هر یک از اقسام ولایت، حدود این توانایی‏ها را نیز بررسی خواهیم کرد.

پی نوشت :

1. امام خمینى، الاجتهاد و التقلید، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1376، چ اول، ص 18.

2. برهان لطف که متکلمان شیعه براى اثبات انتصابى بودن ولایت آورده‏اند، بنابر تقریرهاى مختلف آن، معادل یکى از براهین عدالت، ربوبیت، حکمت، رحمت یا تلفیقى از این براهین است، ولى به شکلى که آنان این برهان را بیان مى‏کنند، خدشه‏اى اساسى وارد است. صورت استدلال آنان چنین است: «تعیین امام لطف است، لطف بر خداوند واجب است. بنابراین، تعیین امام بر خداوند واجب است» براى نمونه نک: علامه حلى، الألفین، البحث الاول إلى البحث السادس، مؤسسه موسویه، 1388 ه . ق. چون خداوند مکلف نیست، نمى‏توان بر او حکم کرد و براى مثال، گفت لطف بر خداوند واجب است، بلکه لطف، به هر معنایى که در نظر گرفته شود، مقتضاى اسماى حسنایى چون عادل، ربّ، حکیم و رحمان است و به این دلیل خداوند به ضرورت لطف خواهد کرد، ولى به هر حال نمى‏توان آمرانه بر خداوند حکم کرد که لطف بر او واجب است.

3. آیت‏الله بجنوردى، القواعد الفقهیة، انتشارات اسماعیلیان، ج 1، ص 173.

4. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، کتاب الفرائض و المواریث، باب میراث اهل الملل؛ ص 344 و نیز محمدتقى مجلسى، روضة المتقین، بنیاد فرهنگ اسلامى، ج 11، ص 382.

منبع : کتاب "ولایت در اندیشه سیاسی اسلام"229 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد مهدی ممشلی ( یکشنبه 96/4/25 :: ساعت 3:48 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آراء سیاسی و حکومتی شیخ یوسف بحرانی
ولایت فقیه «سرچشم? تمدن اسلامی»
بسم اللّه الرحمن الرحیم و إیّاه نستعین آینده جهان از نظر ا
بسم الله الرحمن الرحیم و إیاه نستعین تبیین مبانی ولایت فقیه
تبیین مبانی ولایت فقیه
تبیین مبانی ولایت فقیه
[عناوین آرشیوشده]